Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
above
/əˈbʌv/ = ADVERB: در بالا, بالاتر, برتر, قسمت بالا;
PREPOSITION: فوق, بالای, فراز, مافوق, بالای سر;
ADJECTIVE: بالاتر, مافوق, نام برده, واقع در بالا;
USER: در بالا, فوق, بالاتر, بالای, فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
actually
/ˈæk.tʃu.ə.li/ = ADVERB: واقعا, عملا, در حقیقت, بالفعل, فعلا;
USER: در حقیقت, واقع, در واقع, واقعا, عملا
GT
GD
C
H
L
M
O
added
/ˈæd.ɪd/ = ADJECTIVE: مضاف;
USER: اضافه شده, اضافه, افزود, افزوده
GT
GD
C
H
L
M
O
again
/əˈɡenst/ = ADVERB: دوباره, باز هم, باز, دیگر, مجددا, نیز, پس, یکبار دیگر, از نو, مکرر, بعلاوه, دگربار, از طرف دیگر;
USER: دوباره, دیگر, مجددا, باز, باز هم
GT
GD
C
H
L
M
O
algorithms
/ˈalgəˌriT͟Həm/ = NOUN: الگوریتم, محاسبه عددی, ازفارسی, حساب رقومی;
USER: الگوریتم, الگوریتم های, الگوریتمهای, الگوریتم ها, از الگوریتم
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
always
/ˈɔːl.weɪz/ = ADVERB: همیشه, همواره, همه وقت;
USER: همیشه, همواره, همیشه به, همیشه در, که همیشه
GT
GD
C
H
L
M
O
am
/æm/ = VERB: هستم, اول شخص;
USER: هستم, صبح, هستم و
GT
GD
C
H
L
M
O
amount
/əˈmaʊnt/ = NOUN: مقدار, مبلغ, میزان, عده, مقدار میزان, مایه;
VERB: بالغ شدن, رسیدن;
USER: مقدار, میزان, مبلغ, به مقدار, مقدار قابل
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
any
/ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه;
PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع;
USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
anytime
/ˈen.i.taɪm/ = USER: در هر زمان, هر زمان, در هر زمانی, را در هر زمان, در هر زمان به
GT
GD
C
H
L
M
O
appeal
/əˈpiːl/ = NOUN: درخواست, استیناف, جذبه, التماس, طلب;
USER: استیناف, درخواست تجدید نظر, تجدید نظر, درخواست, تقاضای تجدید نظر
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
arrive
/əˈraɪv/ = VERB: رسیدن, وارد شدن, در رسیدن;
USER: رسیدن, وارد, رسند, می رسند, می رسد
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
assure
/əˈʃɔːr/ = VERB: اطمینان دادن, بیمه کردن, مجاب کردن, راضی کردن, خاطر جمع کردن;
USER: اطمینان دادن, اطمینان, اطمینان دهم, اطمینان از, اطمینان می دهم
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
automatically
/ˌɔː.təˈmæt.ɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور خودکار, بصورت خودکار, خودبخود, بطور غیرارادی;
USER: بطور خودکار, طور خودکار, به طور خودکار, به صورت خودکار, بصورت خودکار
GT
GD
C
H
L
M
O
average
/ˈæv.ər.ɪdʒ/ = ADJECTIVE: متوسط, حد وسط, میانی;
NOUN: میانگین, درجه عادی;
VERB: حد وسط پیدا کردن, میانه قرار دادن, میانگین گرفتن, بالغ شدن;
USER: متوسط, طور متوسط, میانگین, به طور متوسط, طور
GT
GD
C
H
L
M
O
balloon
/bəˈluːn/ = NOUN: بالون, بادکنک;
VERB: با بالون پرواز کردن;
USER: بالون, بالن, بادکنک, با بالون, بالون در
GT
GD
C
H
L
M
O
based
/-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی;
USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
basis
/ˈbeɪ.sɪs/ = NOUN: اساس, پایه, مبنا, بنیان, زمینه, بنیاد, ماخذ, مستمسک;
USER: اساس, پایه, مبنا, بنیان, زمینه
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
between
/bɪˈtwiːn/ = PREPOSITION: میان, در بین, مابین, در میان, فیمابین;
ADVERB: مابین, در مقام مقایسه;
USER: میان, بین, در بین, مابین, در میان
GT
GD
C
H
L
M
O
biologics
= USER: بیولوژیک, بیولوژیک های, بیولوژیکی, BIOLOGICS, بیولوژیک ها,
GT
GD
C
H
L
M
O
business
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است
GT
GD
C
H
L
M
O
but
/bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن;
ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض;
PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای;
USER: اما, ولی, بلکه, جز
GT
GD
C
H
L
M
O
button
/ˈbʌt.ən/ = NOUN: دکمه, تکمه, غنچه, هر چیزی شبیه دکمه;
VERB: تکمه زدن, با دکمه محکم کردن;
USER: دکمه, فشار دهید, را فشار دهید, روی دکمه, را کلیک کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
calculation
/ˌkæl.kjʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: محاسبه, محاسبات, حساب, براورد;
USER: محاسبه, محاسبات, انجام محاسبات, حساب, محاسبه شده
GT
GD
C
H
L
M
O
called
/kɔːl/ = ADJECTIVE: فرا خوانده;
USER: نامیده می شود, نام, به نام, نامیده, نامیده می
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
cancelled
/ˈkæn.səl/ = USER: Canceled-phrase, Canceled;
USER: لغو شد, لغو, را لغو, ملغی, را لغو کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
captured
/ˈkæp.tʃər/ = VERB: گرفتن, اسیر کردن, مبتلا کردن;
USER: اسیر, دستگیر, دستگیر شده, را دستگیر, اسیر شده
GT
GD
C
H
L
M
O
capturing
/ˈkæp.tʃər/ = VERB: گرفتن, اسیر کردن, مبتلا کردن;
USER: گرفتن, تسخیر, تصرف, ضبط, به تصرف
GT
GD
C
H
L
M
O
check
/tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی;
VERB: بررسی کردن, رسیدگی کردن, مقابله کردن, جلوگیری کردن از, ممانعت کردن, تطبیق کردن, منع کردن, نشان گذاردن;
USER: چک, بررسی, تیک بزنید, چک کنید, چک کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
click
/klɪk/ = NOUN: تیک, صدای مختصر, تلنگر, صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین;
VERB: صدا کردن;
USER: کلیک کنید, کلیک, را کلیک کنید, با کلیک, کلیک بر روی
GT
GD
C
H
L
M
O
come
/kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: رسیدن, آمده, آیند, می آیند, آمده است
GT
GD
C
H
L
M
O
committed
/kəˈmɪt.ɪd/ = ADJECTIVE: سپرده;
USER: متعهد, مرتکب, متعهد است, مرتکب شده, متعهد شده
GT
GD
C
H
L
M
O
considerably
/kənˈsidər(ə)blē,-ˈsidrəblē/ = ADVERB: خیلی;
USER: قابل ملاحظه ای, بطور قابل توجهی, طور قابل ملاحظه ای, به طور قابل ملاحظه
GT
GD
C
H
L
M
O
corresponding
= ADJECTIVE: مکاتبه کننده, مکاتبهای;
USER: مربوط به, متناظر, متناظر با, مربوطه را, های مربوطه
GT
GD
C
H
L
M
O
could
/kʊd/ = VERB: میتوانست;
USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند
GT
GD
C
H
L
M
O
couldn
/ˈkʊd.ənt/ = USER: نمیشد, نتوانسته, نتوانسته بود
GT
GD
C
H
L
M
O
cover
/ˈkʌv.ər/ = NOUN: پوشش, جلد, سر پوش, رویه, سر, سقف, فرش;
VERB: پوشاندن, پنهان کردن, پوشیدن, تامین کردن, جلد کردن;
USER: پوشش, را پوشش, پوشاندن, تحت پوشش قرار, را تحت پوشش
GT
GD
C
H
L
M
O
created
/kriˈeɪt/ = ADJECTIVE: ساخته;
USER: ساخته, ایجاد, ایجاد شده, ایجاد می, را ایجاد
GT
GD
C
H
L
M
O
currently
/ˈkʌr.ənt/ = USER: در حال حاضر, حال حاضر, حال حاضر در, در حال حاضر در, حال حاضر به
GT
GD
C
H
L
M
O
customers
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از
GT
GD
C
H
L
M
O
daily
/ˈdeɪ.li/ = ADJECTIVE: روزانه, خرجی;
ADVERB: یومیه, روزبروز, بطور یومیه;
NOUN: روزنامه یومیه;
USER: روزانه, روزمره, در روز, های روزانه, روزانه به
GT
GD
C
H
L
M
O
data
/ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ;
USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
day
/deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم;
USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در
GT
GD
C
H
L
M
O
days
/deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم;
USER: روز, روزها, روز به, چند روز, روز در
GT
GD
C
H
L
M
O
delivered
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: تحویل, تحویل داده, تحویل داده می, تحویل داده شده, تحویل داده است
GT
GD
C
H
L
M
O
demand
/dɪˈmɑːnd/ = NOUN: تقاضا, درخواست, مطالبه, نیاز, خواست, طلب;
VERB: مطالبه کردن, تقاضا کردن, طلب کردن, خواستار شدن;
USER: تقاضا, خواست, نیاز, درخواست, مطالبه
GT
GD
C
H
L
M
O
demonstration
/ˌdem.ənˈstreɪ.ʃən/ = NOUN: نمایش, تظاهرات, دمونستراسیون, اثبات, تظاهر;
USER: تظاهرات, نمایش, تظاهراتی, اثبات, تظاهرات در
GT
GD
C
H
L
M
O
derived
/diˈrīv/ = ADJECTIVE: مشتق, ماخوذ;
USER: مشتق, مشتق شده, به دست آمده, مشتق شده است, مشتق از
GT
GD
C
H
L
M
O
details
/ˈdiː.teɪl/ = NOUN: اقلام ریز;
USER: جزئیات, جزئیات بیشتر, به جزئیات, جزئیات بیشتر به
GT
GD
C
H
L
M
O
determine
/dɪˈtɜː.mɪn/ = VERB: مشخص کردن, تعیین کردن, معین کردن, تصمیم گرفتن, حکم دادن, معلوم کردن, محدود کردن;
USER: مشخص کردن, تعیین, تعیین می, تعیین کند, منظور تعیین
GT
GD
C
H
L
M
O
different
/ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر;
USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت
GT
GD
C
H
L
M
O
displayed
/dɪˈspleɪ/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, نمایاندن, ابراز کردن, اشکار کردن, تظاهر کردن;
USER: نمایش داده می, نمایش داده, نمایش داده شده, نمایش داده می شود, نشان داده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
do
/də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید;
USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
does
/dʌz/ = VERB: میکند;
USER: میکند, کند, می کند, نشانی از, انجام می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
doesn
/ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد
GT
GD
C
H
L
M
O
done
/dʌn/ = ADJECTIVE: انجام شده, وقوع یافته;
USER: انجام شده, انجام, انجام داده, انجام می شود, انجام شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
due
/djuː/ = ADJECTIVE: ناشی از, مقتضی, قابل پرداخت, سر رسد;
NOUN: حق, بدهی, ذمه, موعد پرداخت, حقوق, پرداختنی;
USER: ناشی از, علت, دلیل, به دلیل, به علت
GT
GD
C
H
L
M
O
each
/iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی;
PRONOUN: هر یک;
USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر
GT
GD
C
H
L
M
O
english
/ˈɪŋ.ɡlɪʃ/ = NOUN: انگلیسی;
VERB: بانگلیسی دراوردن;
ADJECTIVE: مربوط به مردم و زبان انگلیسی
GT
GD
C
H
L
M
O
even
/ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه;
NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت;
ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح;
VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن;
USER: حتی, و حتی, حتی در, هم
GT
GD
C
H
L
M
O
every
/ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی;
PRONOUN: هر که;
USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر
GT
GD
C
H
L
M
O
exactly
/ɪɡˈzækt.li/ = ADVERB: کاملا, بدرستی, عینا, یکسره, بکلی, چنین است;
USER: کاملا, دقیقا, دقیقا همان, دقیقا به, را دقیقا
GT
GD
C
H
L
M
O
example
/ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت;
VERB: با مثال و نمونه نشان دادن;
USER: مثال, عنوان مثال, نمونه, به عنوان مثال, مثل
GT
GD
C
H
L
M
O
exceeds
/ɪkˈsiːd/ = VERB: تجاوز کردن, متجاوز شدن از, تجاوز کردن از, متجاوز بودن, بالغ شدن بر, قدم فراتر نهادن, تخطی کردن از;
USER: بیش از, بیش, تجاوز, بیشتر از, فراتر می رود
GT
GD
C
H
L
M
O
excess
/ɪkˈses/ = NOUN: مازاد, اضافه, زیادی, افراط, زیادتی, فزونی, بی اعتدالی, سرک;
USER: مازاد, اضافه, زیادی, افراط, فزونی
GT
GD
C
H
L
M
O
expected
/ɪkˈspekt/ = VERB: انتظار داشتن, چشم داشتن, منتظر بودن, حامله بودن;
USER: انتظار می رود, انتظار, مورد انتظار, انتظار میرود, انتظار می رود که
GT
GD
C
H
L
M
O
extract
/ɪkˈstrækt/ = NOUN: عصاره, شیره, خلاصه, زبده;
VERB: استخراج کردن, بیرون کشیدن, عصارهگرفتن, اقتباس کردن;
USER: عصاره, استخراج, را استخراج, استخراج می, استخراج شده
GT
GD
C
H
L
M
O
extracted
/ɪkˈstrækt/ = VERB: استخراج کردن, بیرون کشیدن, عصارهگرفتن, اقتباس کردن;
USER: استخراج, استخراج شده, استخراج و, استخراج می
GT
GD
C
H
L
M
O
fall
/fɔːl/ = NOUN: سقوط, پاییز, نزول, افت, افتادن, خزان, فروکش, هبوط, زوال, ابشار;
VERB: سقوط کردن, ویران شدن, پایین امدن, تنزل کردن, چکیدن;
USER: سقوط, پاییز, می گیرند, قرار می گیرند, افتادن
GT
GD
C
H
L
M
O
festival
/ˈfes.tɪ.vəl/ = NOUN: جشنواره, عید, شادمانی;
ADJECTIVE: جشنی, عیدی;
USER: جشنواره, فستیوال, جشنواره به, جشنواره های, جشنواره را
GT
GD
C
H
L
M
O
finally
/ˈfaɪ.nə.li/ = ADVERB: بالاخره, سرانجام;
USER: سرانجام, نهایت, در نهایت, بالاخره, در نهایت به
GT
GD
C
H
L
M
O
find
/faɪnd/ = VERB: یافتن, پیدا کردن, جستن, کشف کردن, تشخیص دادن;
NOUN: یابنده, چیز یافته;
USER: پیدا کردن, پیدا, پیدا کنید, یافتن, را پیدا
GT
GD
C
H
L
M
O
first
/ˈfɜːst/ = first, first, first, نخست, یکم, مقدم, مقدماتی;
ADVERB: اولا;
USER: اولین, اول, برای اولین بار, نخستین, نخست
GT
GD
C
H
L
M
O
focus
/ˈfəʊ.kəs/ = NOUN: کانون, مرکز توجه, مرکز, فاصله کانونی, نقطه تقاطع, کانون عدسی, قطب;
VERB: متمرکز کردن, متمرکز کردن توجه, بکانون اوردن, میزان کردن;
USER: کانون, تمرکز, متمرکز, تمرکز می کنند, تمرکز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
forecast
/ˈfɔː.kɑːst/ = NOUN: پیش بینی, پیش بینی وضع وا یا حوادی;
VERB: پیش بینی کردن, طالع دیدن, از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن;
USER: پیش بینی, بینی, پیش بینی به مدت, پیش بینی به, پیش بینی های
GT
GD
C
H
L
M
O
forecasted
/ˈfɔː.kɑːst/ = USER: پیش بینی, پیش بینی شده, پیش بینی می, پیش بینی شده است, پیش بینی کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
forecasting
/ˈfɔː.kɑːst/ = VERB: پیش بینی کردن, طالع دیدن, از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن;
USER: پیش بینی, پیشبینی, برای پیش بینی, پیش بینی های, پیش بینی می
GT
GD
C
H
L
M
O
fortnightly
/ˈfɔːt.naɪt/ = ADVERB: دوهفتگی;
USER: دوهفتگی, هر دو هفته یکبار, دو هفته یکبار, دوهفتهنامه, هر دو هفته
GT
GD
C
H
L
M
O
four
/fɔːr/ = عدد چهار;
USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار
GT
GD
C
H
L
M
O
frequency
/ˈfriː.kwən.si/ = NOUN: فرکانس, بسامد, تناوب, تکرار;
USER: فرکانس, بسامد, با فرکانس, تناوب, تکرار
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
fulfill
/fʊlˈfɪl/ = VERB: انجام دادن, براوردن, تکمیل کردن, تمام کردن, واقعیت دادن, عملی کردن;
USER: انجام دادن, انجام, برآورده, انجام برسانند, را برآورده
GT
GD
C
H
L
M
O
fulfilled
/fʊlˈfɪld/ = VERB: انجام دادن, براوردن, تکمیل کردن, تمام کردن, واقعیت دادن, عملی کردن;
USER: برآورده, انجام, تحقق, برآورده شده, به انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
generate
/ˈdʒen.ər.eɪt/ = VERB: تولید کردن, زادن, زاییدن, احدای کردن, بوجود اوردن, تناسل کردن, حاصل کردن, تولید نیرو کردن;
USER: تولید, ایجاد, را تولید, تولید کند, تولید می
GT
GD
C
H
L
M
O
generation
/ˌdʒen.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: نسل, تولید, زایش, تولید نیرو, قبیله, پشت;
USER: نسل, تولید, های نسل, از نسل, نسل های
GT
GD
C
H
L
M
O
go
/ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن;
NOUN: سیر;
USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به
GT
GD
C
H
L
M
O
goes
/ɡəʊz/ = NOUN: سیر;
USER: می رود, رود, می رود به, می رود و, می رود از
GT
GD
C
H
L
M
O
going
/ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی;
ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر;
USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم
GT
GD
C
H
L
M
O
growing
/ˈɡrəʊ.ɪŋ/ = VERB: شدن, رشد کردن, بزرگ شدن, کاشتن, روییدن, گشتن, بالیدن, رستن, سبز شدن, زیاد شدن, ترقی کردن, رویانیدن, برزگ شدن, سبز کردن, عمل امدن;
USER: در حال رشد, رشد, حال رشد, رو به رشد, حال رشد است
GT
GD
C
H
L
M
O
had
/hæd/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: حال, به حال, بود, داشته, تا به حال
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
he
/hiː/ = PRONOUN: او, او, خودش, جانور نر;
USER: او, وی, او به, او را, او در
GT
GD
C
H
L
M
O
here
/hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو;
USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به
GT
GD
C
H
L
M
O
high
/haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران;
NOUN: جای مرتفع;
USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی
GT
GD
C
H
L
M
O
highlighted
/ˈhaɪ.laɪt/ = VERB: تشکیل نکته روشن یاجالب دادن;
USER: هایلایت, برجسته شده, هایلایت شده, را برجسته, برجسته می
GT
GD
C
H
L
M
O
history
/ˈhɪs.tər.i/ = NOUN: تاریخچه, تاریخ, سابقه, پیشینه, بیمارنامه;
USER: تاریخ, سابقه, تاریخچه, تاریخی, سابقه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
hold
/həʊld/ = VERB: نگه داشتن, نگاه داشتن, گرفتن, در دست داشتن, چسبیدن, منعقد کردن, باز داشتن, جا گرفتن, تصرف کردن;
NOUN: نگاهداری;
USER: نگه داشتن, نگه, نگه دارید, نگه دارد, را نگه
GT
GD
C
H
L
M
O
horizon
/həˈraɪ.zən/ = NOUN: افق, خط افق, افق فکری;
USER: افق, افق به, افق های, افق را, خط افق
GT
GD
C
H
L
M
O
how
/haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب;
NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد;
USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
i
/aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد;
NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: من, من به, که من, من در, من از
GT
GD
C
H
L
M
O
identified
/aɪˈden.tɪ.faɪ/ = VERB: شناختن, یکی کردن, تمیز کردن, تشخیص هویت دادن, تمیز دادن;
USER: شناسایی, شناخته, شناسایی شده, شناخته شده, را شناسایی
GT
GD
C
H
L
M
O
if
/ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض;
NOUN: شرط, تصور;
USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه
GT
GD
C
H
L
M
O
imagine
/ɪˈmædʒ.ɪn/ = VERB: تصور کردن, انگاشتن, پنداشتن, حدس زدن, تفکر کردن, فرض کردن;
USER: تصور کنید, تصور, تصور کنید که, را تصور کنید, قابل تصور است
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
increase
/ɪnˈkriːs/ = NOUN: افزایش, رشد, اضافه, توسعه, فزونی, تکثیر, ترقی;
VERB: زیاد شدن, افزودن, زیاد کردن, توسعه دادن, توانگر کردن, ترفیع دادن, تکثیر کردن;
USER: افزایش, افزایش دهد, افزایش می دهد, را افزایش دهد, را افزایش می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
increasing
/ɪnˈkriːs/ = VERB: زیاد شدن, افزودن, زیاد کردن, توسعه دادن, توانگر کردن, ترفیع دادن, تکثیر کردن;
USER: افزایش, افزایش است, به افزایش, حال افزایش, افزایش می یابد
GT
GD
C
H
L
M
O
indicates
/ˈɪn.dɪ.keɪt/ = VERB: نشان دادن, حاکی بودن, نمایان ساختن, اشاره کردن بر;
USER: نشان می دهد, نشان, نشان می, نشان دهنده, را نشان می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
information
/ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ;
USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
inside
/ɪnˈsaɪd/ = NOUN: داخل, تو, باطن, اعضای داخلی;
ADVERB: درون, بطن هر چیزی, نزدیک بمرکز;
ADJECTIVE: قسمت داخلی, نزدیک بمرکز;
PREPOSITION: داخل و یا توی چیزی;
USER: داخل, در داخل, درون, در درون, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
into
/ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف;
USER: به, را, را به, را در, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
inventory
/ˈɪn.vən.tər.i/ = NOUN: فهرست, فهرست موجودی, سیاهه, فهرست اموال, صورت کالا, دفتر دارایی;
USER: فهرست, موجودی, فهرست موجودی
GT
GD
C
H
L
M
O
invoice
/ˈɪn.vɔɪs/ = NOUN: سیاهه, فاکتور, صورت حساب, صورت;
VERB: صورت کردن, فاکتور نوشتن;
USER: فاکتور, صورتحساب, صورت حساب, صورت, سیاهه
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
just
/dʒʌst/ = ADVERB: فقط, تنها, عینا, در همان دم, اندکی پیش;
ADJECTIVE: درست, عادل, منصفانه, منصف, مقتضی, باانصاف;
NOUN: دادگر;
USER: فقط, تنها, درست, فقط به, عادل
GT
GD
C
H
L
M
O
keep
/kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن;
NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه;
USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید
GT
GD
C
H
L
M
O
lead
/liːd/ = NOUN: سرب, هدایت, رهبری, تقدم, پیش افت, راهنمایی, سبقت, شاقول گلوله;
VERB: رهبری کردن, هدایت کردن, سوق دادن, بردن;
USER: رهبری, منجر, منجر شود, سرب, هدایت
GT
GD
C
H
L
M
O
lease
/liːs/ = NOUN: اجاره, اجاره نامه, کرایه, مرتع, اجاره دهی;
VERB: اجاره دادن, اجاره کردن, کرایه کردن;
USER: اجاره, اجاره نامه, اجاره دادن, کرایه, اجاره کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
least
/liːst/ = ADJECTIVE: کمترین, اقل, کوچکترین, خردترین;
USER: کمترین, حداقل, کم, دست کم, اقل
GT
GD
C
H
L
M
O
less
/les/ = ADJECTIVE: کمتر, کمتر, کوچکتر, پست تر, اصغر;
USER: کمتر, کمتری, کمتر از, کمتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
level
/ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری;
ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت;
VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن;
USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
like
/laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه;
CONJUNCTION: مثل;
PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان;
NOUN: نظیر;
ADVERB: بسان;
VERB: دوست داشتن;
USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
little
/ˈlɪt.l̩/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, اندک, ناچیز, کوتاه, ریز, خرد, مختصر, جزئي, حقیر;
ADVERB: اندک, قدری;
USER: کوچک, کمی, کم, اندک, کمی در
GT
GD
C
H
L
M
O
logic
/ˈlɒdʒ.ɪk/ = NOUN: منطق, استدلال, برهان, علم منطق;
USER: منطق, منطقی, منطق را, از منطق
GT
GD
C
H
L
M
O
logics
= NOUN: علم منطق;
USER: علم منطق, منطق, منطق های, منطق ها, با منطق,
GT
GD
C
H
L
M
O
look
/lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه;
VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن;
USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
looking
/ˌɡʊdˈlʊk.ɪŋ/ = VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن;
USER: به دنبال, دنبال, نگاه, دنبال آن, دنبال آن هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
looks
/lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه;
USER: به نظر می رسد, نظر می رسد, نظر می رسد که, نظر می رسد به
GT
GD
C
H
L
M
O
low
/ləʊ/ = ADJECTIVE: پایین, کم, اندک, اهسته, افتاده, فروتن, محقر, پست, پست ومبتذل;
ADVERB: پایین;
NOUN: پایین, صدای گاو;
VERB: صدای گاو کردن;
USER: کم, پایین, کم است, پایین است, اندک
GT
GD
C
H
L
M
O
made
/meɪd/ = ADJECTIVE: ساخته, مصنوع, تربیت شده, معمول;
USER: ساخته, ساخته شده, شده, ساخته شده است, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
magic
/ˈmædʒ.ɪk/ = ADJECTIVE: جادویی, سحر امیز, سحری, وابسته به سحر و جادو;
NOUN: جادو, سحر, فریب, ساحری;
USER: سحر, سحر و جادو, جادویی, جادو, سحر و جادو و
GT
GD
C
H
L
M
O
make
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن;
USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در
GT
GD
C
H
L
M
O
management
/ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی;
USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران
GT
GD
C
H
L
M
O
manipulator
/məˈnɪp.jʊ.leɪ.tər/ = USER: کنترل, ربات, کنترلکننده, از کنترلکننده
GT
GD
C
H
L
M
O
manually
/ˈmæn.ju.ə.li/ = ADVERB: بصورت دستی, با دست;
USER: بصورت دستی, دستی, صورت دستی, طور دستی, دستی و
GT
GD
C
H
L
M
O
many
/ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه;
ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا;
ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان;
USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد
GT
GD
C
H
L
M
O
mar
/mɑːr/ = NOUN: اسیب;
VERB: اسیب رساندن, زیان رساندن, معیوب کردن, ناقص کردن, بی اندام کردن, صدمه زدن, ضایع کردن;
USER: ضایع کردن, اسیب رساندن, معیوب کردن, زیان رساندن, ناقص کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
mass
/mæs/ = NOUN: توده, جرم, انبوه, حجم, توده مردم, جمع, مراسم عشاء ربانی, کپه, گروه, قسمت عمده;
VERB: جمع اوری کردن;
USER: جرم, توده, انبوه, توده ای, حجم
GT
GD
C
H
L
M
O
may
/meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش;
USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در
GT
GD
C
H
L
M
O
maybe
/ˈmeɪ.bi/ = ADVERB: شاید, ممکن است, احتمالا;
USER: شاید, ممکن است, احتمالا, شاید به, شاید هم
GT
GD
C
H
L
M
O
module
/ˈmɒd.juːl/ = NOUN: واحد, پیمانه, نمونه, اتاقک, اندازه گیری, حدود, گنجایش, نقشه کوچک, واحد اندازره گیری, مقیاسمدل, قسمتی از سفینه فضایی;
USER: واحد, ماژول, ماژول های, ماژول را, ماژول به
GT
GD
C
H
L
M
O
month
/mʌnθ/ = NOUN: ماه, ماه شمسی, برج, ماه قمری;
USER: ماه, سال و ماه, در ماه, ماه به, ماه است
GT
GD
C
H
L
M
O
monthly
/ˈmʌn.θli/ = ADVERB: ماهیانه, ماهواره, ماهی یکبار;
ADJECTIVE: هر ماهه, یکماهه;
NOUN: ماهواره, خونریزی رحم;
USER: ماهیانه, ماهانه, صورت ماهیانه, به صورت ماهیانه, های ماهانه
GT
GD
C
H
L
M
O
months
/mʌnθ/ = NOUN: ماه, ماه شمسی, برج, ماه قمری;
USER: ماه, ماه گذشته, ماه های, ماه ها, ماه به
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
much
/mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور;
ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده;
USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
my
/maɪ/ = PRONOUN: مال من, متعلق بمن, ای وای, خودمانی, مربوط بمن;
USER: من, ام, من به, من در, های من
GT
GD
C
H
L
M
O
nap
/næp/ = NOUN: پرز, خواب, چرت, خواب نیمروز;
VERB: چرت زدن, غنودن;
USER: چرت زدن, خواب, چرت, پرز, خواب نیمروز
GT
GD
C
H
L
M
O
need
/niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی;
VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن;
USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج
GT
GD
C
H
L
M
O
needed
/ˈniː.dɪd/ = ADJECTIVE: ضروری, مطلوب, بایسته;
USER: ضروری, مورد نیاز, نیاز, مورد نیاز است, های مورد نیاز
GT
GD
C
H
L
M
O
negative
/ˈneɡ.ə.tɪv/ = ADJECTIVE: منفی, سلبی, نامثبت, غیر مثبت, سالب;
VERB: منفی کردن, خنثی کردن;
USER: منفی, منفی است, منفی را, منفی در, منفی و
GT
GD
C
H
L
M
O
new
/njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین;
ADVERB: جدیدا, اخیرا;
USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین
GT
GD
C
H
L
M
O
next
/nekst/ = ADJECTIVE: بعد, کنار, دیگر, اینده, مجاور, پهلویی, مابعد, زیرین, جنبی, نزدیک ترین;
PREPOSITION: جنب;
ADVERB: سپس;
USER: بعد, بعدی, آینده, کنار, در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
nine
/naɪn/ = nine, nine, nine, nine, عدد نه;
USER: نه نفر, نه, و نه, از نه, نه تن
GT
GD
C
H
L
M
O
ninety
/ˈnaɪn.ti/ = ninety, نود نفر, عدد نود;
USER: نود, نود و, نود نفر, عدد نود, نودچیز
GT
GD
C
H
L
M
O
no
/nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا;
NOUN: پاسخ نه;
USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
not
/nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not;
USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند
GT
GD
C
H
L
M
O
now
/naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه;
USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا
GT
GD
C
H
L
M
O
number
/ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد;
VERB: شمردن, نمره دادن به, بالغ شدن بر;
USER: شماره, تعداد, عدد, رقم, عده
GT
GD
C
H
L
M
O
obviously
/ˈɒb.vi.əs.li/ = USER: بدیهی است, بدیهی, به وضوح, واضح است, بدیهی است که
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
once
/wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی;
USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
open
/ˈəʊ.pən/ = ADJECTIVE: باز, سرگشاده, گشوده, علنی, روباز, دایر, مفتوح, اشکار;
VERB: باز کردن, گشودن, باز شدن, افتتاح کردن;
USER: باز, باز کردن, را باز, گشودن, را باز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
order
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه;
VERB: مرتب کردن, منظم کردن;
USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام
GT
GD
C
H
L
M
O
orders
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه, حواله, دسته, زمره, فرمایش, نوع, ارجاع, ردیف, مقام, ایین, ساز, انتظام, امریه, ضابطه, دسته اجتماعی, طرز قرار گیری, صنف, سیاق, ایین و مراسم, خط, فرقهیاجماعت مذهبی, گروهخاصی, درمان, ارایش, رسم, انجمن;
USER: سفارشات, دستور, میزان سفارشات, سفارشات را, از سفارشات
GT
GD
C
H
L
M
O
our
/aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما;
USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به
GT
GD
C
H
L
M
O
out
/aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده;
ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از;
VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن;
NOUN: راه حل;
USER: خارج, از, بیرون, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
outdoor
/ˈaʊtˌdɔːr/ = ADJECTIVE: بیرونی, بیرون, خارج از منزل, در هوای ازاد;
NOUN: صحرایی;
USER: خارج از منزل, فضای باز, در فضای باز, بیرونی, بیرون
GT
GD
C
H
L
M
O
over
/ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر;
ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی;
ADVERB: در بالا;
USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
overview
/ˈəʊ.və.vjuː/ = USER: مروری, بازنگری, کلی, مرور کلی, بررسی اجمالی
GT
GD
C
H
L
M
O
part
/pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه;
VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن;
USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو
GT
GD
C
H
L
M
O
particular
/pəˈtɪk.jʊ.lər/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, بخصوص, مخصوص, مختص, دقیق, منحصر بفرد, نکته بین, تک, خصوصی;
NOUN: خصوصیات, فقره;
USER: خاص, ویژه, بخصوص, به ویژه, به طور خاص
GT
GD
C
H
L
M
O
pattern
/ˈpæt.ən/ = NOUN: الگو, طرح, مدل, نقش, سرمشق, انگاره, ملاک, صفات و خصوصیات فردی, نظیر بودن, مسطوره;
VERB: همتا بودن, تقلید کردن, نقشه یا طرح ساختن, بعنوان الگو بکار بردن, بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن;
USER: الگو, الگوی, طرح, مدل, نقش
GT
GD
C
H
L
M
O
percent
/pəˈsent/ = NOUN: در صد, فی صد, بقرار در صد;
USER: در صد, درصد, درصد از, درصد است
GT
GD
C
H
L
M
O
plan
/plæn/ = NOUN: طرح, برنامه, نقشه, اندیشه, تدبیر, خیال;
VERB: طرح کردن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, طرح ریختن, طرح دادن, طراحی کردن, ترتیب کارها را معین کردن;
USER: طرح, برنامه, برنامه ریزی, نقشه, طرح های
GT
GD
C
H
L
M
O
planned
/plan/ = VERB: طرح کردن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, طرح ریختن, طرح دادن, طراحی کردن, ترتیب کارها را معین کردن;
USER: برنامه ریزی, برنامه ریزی شده, برنامه ریزی شده است, برنامه ریزی کرده, طرح ریزی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
planner
/ˈplæn.ər/ = NOUN: نقشه کش;
USER: نقشه کش, برنامه ریز, طراح, برنامه ریزان, برنامه ریزی
GT
GD
C
H
L
M
O
planning
/ˈplæn.ɪŋ/ = NOUN: برنامه ریزی, طرح ریزی;
USER: برنامه ریزی, برنامه ریزی برای, طراحی تخمین می زند, طرح ریزی, برنامه ریزی می
GT
GD
C
H
L
M
O
please
/pliːz/ = VERB: لطفا, خوشحال کردن, دلپذیر کردن, خشنود ساختن, کیف کردن, سرگرم کردن;
ADVERB: خواهشمند است, بفرمایید;
USER: لطفا, لطفا به, لطفا با, لطفا از, لطفا در
GT
GD
C
H
L
M
O
plus
/plʌs/ = ADVERB: بعلاوه;
NOUN: بعلاوه, امتیاز;
PREPOSITION: باضافه;
ADJECTIVE: اضافی;
VERB: افزودن به;
USER: بعلاوه, علاوه, به علاوه, به اضافه, باضافه
GT
GD
C
H
L
M
O
point
/pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست;
VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن;
USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
presented
/prɪˈzent/ = ADJECTIVE: معروف, پیشکشی, معروض علیه;
USER: معرفی, ارائه, معرفی شده, معرفی شده اند, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
product
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصول, محصول می, محصول به, محصول در
GT
GD
C
H
L
M
O
products
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصولات, محصول, فرآورده, از محصولات, فرآورده های
GT
GD
C
H
L
M
O
published
/ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن;
USER: منتشر شده, منتشر, به چاپ, منتشر شد, منتشر شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
purchase
/ˈpɜː.tʃəs/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع, در امد سالیانه زمین;
VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن;
USER: خرید, خریداری, خریداری کنید, را خریداری, به خرید
GT
GD
C
H
L
M
O
quantity
/ˈkwɒn.tɪ.ti/ = NOUN: مقدار, کمیت, اندازه, عدد, مبلغ, چندی, قدر, حد, عده;
USER: مقدار, کمیت, کمی, اندازه, مقدار مورد
GT
GD
C
H
L
M
O
quickly
/ˈkwɪk.li/ = ADVERB: سریعا, بسرعت, بزودی, سبک;
USER: سریعا, سرعت, به سرعت, بسرعت, به سرعت در
GT
GD
C
H
L
M
O
re
/riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به;
USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره
GT
GD
C
H
L
M
O
recalled
/rɪˈkɔːl/ = VERB: بخاطر آوردن, بیاد اوردن, معزول کردن, فرا خواندن;
USER: به یاد می آورد, یاد می آورد, به خاطر می آورد, به یاد آورد, یاد می آورد که
GT
GD
C
H
L
M
O
reduce
/rɪˈdjuːs/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن;
USER: کاستن, را کاهش دهد, کاهش می دهد, را کاهش می دهد, کم کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
reducing
/rɪˈdjuːs/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن;
USER: کاهش, را کاهش, کاهش می, برای کاهش, در کاهش
GT
GD
C
H
L
M
O
relatively
/ˈrel.ə.tɪv.li/ = USER: نسبتا, به نسبت, های نسبتا, نسبتا به
GT
GD
C
H
L
M
O
replenishment
/rɪˈplen.ɪʃ/ = NOUN: دوباره پر کردن, بازپرسازی;
USER: دوباره پر کردن, دوباره پر, بازپرسازی, دوباره پر کردن و, دوباره پر کردن در
GT
GD
C
H
L
M
O
requirement
/rɪˈkwaɪə.mənt/ = NOUN: نیاز, الزام, نیازمندی, احتیاج, تقاضا, التزام, ایجاب, دربایست, مقرره;
USER: نیاز, مورد نیاز, الزام, نیاز به, نیازمندی
GT
GD
C
H
L
M
O
requirements
/rɪˈkwaɪə.mənt/ = NOUN: مقررات;
USER: مقررات, الزامات, مورد نیاز, نیازهای, نیازمندی های
GT
GD
C
H
L
M
O
respond
/rɪˈspɒnd/ = NOUN: پاسخ;
VERB: پاسخ دادن, واکنش نشان دادن, عهده دار شدن;
USER: پاسخ, پاسخ دهند, واکنش نشان, پاسخ دادن, پاسخ می دهند
GT
GD
C
H
L
M
O
review
/rɪˈvjuː/ = NOUN: مرور, خلاصه, مجله, بازدید, تجدید نظر, نشریه, عقیده, رژه;
VERB: مرور کردن, دوره کردن, سان دیدن, بازدید کردن, انتقاد کردن, مقالات انتقادی نوشتن;
USER: این فایل نقد می نویسید:, بررسی, فایل نقد می نویسید, این فایل نقد می نویسید
GT
GD
C
H
L
M
O
reviewing
/rɪˈvjuː/ = VERB: مرور کردن, دوره کردن, سان دیدن, بازدید کردن, انتقاد کردن, مقالات انتقادی نوشتن;
USER: بررسی, مرور, بازبینی, را بررسی, را مرور
GT
GD
C
H
L
M
O
right
/raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق;
NOUN: حق;
ADVERB: در سمت راست;
VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن;
USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح
GT
GD
C
H
L
M
O
rolling
/ˈrəʊ.lɪŋ/ = NOUN: غلت;
USER: غلت, نورد, آلیاژها, نورد در, های ریل دار
GT
GD
C
H
L
M
O
running
/ˈrʌn.ɪŋ/ = ADJECTIVE: جاری, دونده, مداوم, مناسب برای مسابقه دو, پویا;
USER: جاری, حال اجرا, در حال اجرا, حال اجرا است, حال اجرا در
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
safety
/ˈseɪf.ti/ = NOUN: ایمنی, امنیت, سلامت, بی خطری, محفوظیت;
USER: ایمنی, امنیت, سلامت, ایمنی در, از ایمنی
GT
GD
C
H
L
M
O
said
/sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده;
USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت
GT
GD
C
H
L
M
O
sales
/seɪl/ = NOUN: فروش, حراجی, جنس فروشی;
USER: فروش, خرید و فروش, از فروش, های فروش, فروش در
GT
GD
C
H
L
M
O
sap
/sæp/ = NOUN: شیره, شیره گیاهی, عصاره, خون;
VERB: شیره کشیدن از;
USER: شیره, SAP, شیره گیاهی, عصاره, شیره گیاهی را
GT
GD
C
H
L
M
O
say
/seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن;
NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن;
USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم
GT
GD
C
H
L
M
O
says
/seɪ/ = NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن;
USER: می گوید, گوید, می گوید که
GT
GD
C
H
L
M
O
screen
/skriːn/ = NOUN: سرند, پرده, غربال, پرده سینما, صفحه تلویزیون, تور سیمی, سپر, خمار, دیوار, تخته حفاظ, پنجره توری دار;
VERB: روی پرده افکندن, الک کردن, تور سیمی نصب کردن, روی پرده سینما یا تلویزیون نمایش دادن;
USER: پرده, صفحه نمایش, صفحه, روی صفحه نمایش, صفحه نمایش را
GT
GD
C
H
L
M
O
seasonal
/ˈsiː.zən.əl/ = ADJECTIVE: فصلی;
USER: فصلی, های فصلی, فصلی را, فصلی است, فصلی در
GT
GD
C
H
L
M
O
seasonality
/ˌsiː.zənˈæl.ə.ti/ = USER: فصلی, فصلی بودن, فصل, فصول, از فصلی,
GT
GD
C
H
L
M
O
second
/ˈsek.ənd/ = ADJECTIVE: دوم, دومی, مجدد;
NOUN: ثانیه, لحظه, second, دوم شدن, تایید کردن, درجه دوم بودن, پشتیبانی کردن;
USER: دوم, ثانیه, دومی, دوم به
GT
GD
C
H
L
M
O
see
/siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن;
NOUN: مقر یا حوزه اسقفی;
USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که
GT
GD
C
H
L
M
O
sees
/siː/ = NOUN: مقر یا حوزه اسقفی;
USER: می بیند, بیند, را می بیند, می بیند به
GT
GD
C
H
L
M
O
select
/sɪˈlekt/ = ADJECTIVE: برگزیده, سره, ممتاز منتخب, خاص;
VERB: برگزیدن, انتخاب کردن, گزیدن, جدا کردن;
USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب کنید و
GT
GD
C
H
L
M
O
sell
/sel/ = VERB: فروختن, بفروش رفتن;
NOUN: فروش ومعامله;
USER: فروختن, فروش, به فروش, فروش برساند, فروش می رسانند
GT
GD
C
H
L
M
O
september
/sepˈtem.bər/ = NOUN: سپتامبر, نهمین ماه تقویم مسیحی
GT
GD
C
H
L
M
O
service
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, عبادت, تشریفات;
VERB: سرویس کردن;
USER: سرویس, خدمات, خدمت, خدمات به, ارائه خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
set
/set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت;
VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن;
ADJECTIVE: روشن, واقع شده;
USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم
GT
GD
C
H
L
M
O
shipped
/ʃɪp/ = VERB: با کشتی حمل کردن, سوار کشتی شدن, فرستا دن;
USER: حمل, حمل می شود, حمل می, روانه بازار, حمل شده
GT
GD
C
H
L
M
O
should
/ʃʊd/ = VERB: باید, بایست;
USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از
GT
GD
C
H
L
M
O
show
/ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر;
VERB: نشان دادن, نمایاندن, نمودن, ابراز کردن, فهماندن;
USER: نشان, نشان می دهد, نمایش, نشان دادن, اثبات
GT
GD
C
H
L
M
O
single
/ˈsɪŋ.ɡl̩/ = ADJECTIVE: تنها, تک, واحد, منفرد, مجرد, انفرادی, فرد, فردی, یک نفری, تک و توک, یک لا, یک رشته, عزب;
VERB: برگزیدن, انتخاب کردن;
USER: تک, تنها, واحد, منفرد, مجرد
GT
GD
C
H
L
M
O
so
/səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی;
USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر
GT
GD
C
H
L
M
O
sofa
/ˈsəʊ.fə/ = NOUN: نیمکت, نیمکت مبلی نرم و فنری;
USER: نیمکت, مبل, صفس, کاناپه, مبل را
GT
GD
C
H
L
M
O
spikes
/spaɪk/ = NOUN: میخ, لبه, میخ بزرگ چوبی, میخ بزرگ, تیر, میخ طویله, میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاو ورزشکارانمیخ دار کردن;
USER: خوشه, سنبله, خوشه های, شمار سنبله در, خوشه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
spreadsheet
/ˈspred.ʃiːt/ = USER: صفحه گسترده, گسترده, صفحهگسترده, از صفحه گسترده
GT
GD
C
H
L
M
O
standard
/ˈstæn.dəd/ = NOUN: استاندارد, معیار, قالب, پرچم, شعار, علم, الگو, نمونه قبول شده, نشان;
ADJECTIVE: متعارف, مرسوم, متعارفی, قانونی, همگون;
USER: استاندارد, های استاندارد, معیار, استاندارد را
GT
GD
C
H
L
M
O
start
/stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه;
VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا
GT
GD
C
H
L
M
O
starting
/stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: شروع, با شروع, از شروع, شروع می, شروع به
GT
GD
C
H
L
M
O
step
/step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه;
VERB: قدم زدن, قدم برداشتن;
USER: گام, قدم, مرحله, گام به, پله
GT
GD
C
H
L
M
O
stock
/stɒk/ = NOUN: ذخیره, موجودی, سهم, سرمایه, قنداق, در انبار, مایه, پایه, سهمیه;
ADJECTIVE: موجود, حاضر, اماده;
USER: موجودی, سهام, بورس, موجود, سهام در
GT
GD
C
H
L
M
O
stocking
/ˈstɒk.ɪŋ/ = NOUN: جوراب زنانه ساقه بلند;
USER: جوراب زنانه ساقه بلند, جوراب, انبار, جوراب زنانه ساقه, ادم خوش لباس و
GT
GD
C
H
L
M
O
subtract
/səbˈtrækt/ = VERB: تفریق کردن, کم کردن, کاستن, تفریق شدن, منها کردن;
USER: کم کردن, تفریق کردن, کاستن, منها کردن, تفریق شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
summer
/ˈsʌm.ər/ = NOUN: تابستان, ییلاق, فصل تبستان, ماشین جمع زنی;
ADJECTIVE: تابستانی;
VERB: چراندن, تابستان را بسر بردن;
USER: تابستان, تابستانی, فصل تابستان, در تابستان, تابستان امسال
GT
GD
C
H
L
M
O
supplier
/səˈplaɪ.ər/ = NOUN: تهیه کننده, رساننده, کارپرداز, متصدی ملزومات;
USER: تهیه کننده, عرضه کننده کالا, منبع, عرضه کننده, با عرضه کننده کالا
GT
GD
C
H
L
M
O
system
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را
GT
GD
C
H
L
M
O
t
/tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت;
USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
takes
/teɪk/ = USER: طول می کشد, طول می کشد تا, طول می انجامد, طول می کشد و, را می گیرد
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
them
/ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها;
USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را
GT
GD
C
H
L
M
O
then
/ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی;
USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از
GT
GD
C
H
L
M
O
there
/ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف;
USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
thereby
/ˌðeəˈbaɪ/ = ADVERB: بدان وسیله, از ان راه, بموجب آن در نتیجه;
USER: بدان وسیله, در نتیجه, بدین وسیله, و بدین وسیله, در نتیجه آن
GT
GD
C
H
L
M
O
these
/ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان;
USER: اینها, این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
those
/ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها;
USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
touch
/tʌtʃ/ = VERB: لمس کردن, زدن, دست زدن به, رسیدن به, متاثر شدن, پرماسیدن, متاثر کردن;
NOUN: حس لامسه, لمس دست زنی, پرماس, احساس با دست;
USER: لمس, را لمس, لمس کنید, لمس کند, لمس و
GT
GD
C
H
L
M
O
transcript
/ˈtræn.skrɪpt/ = NOUN: رونوشت, نسخه رونوشت;
USER: رونوشت, متن, نسخه, نسخه رونوشت, متن پیادهشده
GT
GD
C
H
L
M
O
transfers
/trænsˈfɜːr/ = NOUN: انتقال, واگذاری, نقل, تحویل, ورابری, انتقال واگذاری, سند انتقال;
USER: نقل و انتقالات, انتقال, انتقالات, نقل و انتقال, و انتقالات
GT
GD
C
H
L
M
O
trend
/trend/ = NOUN: گرایش, تمایل, الودگی لوزه و حلق و گلو با سیل;
USER: گرایش, روند, روند را, روند به, روند رو
GT
GD
C
H
L
M
O
trending
/trend/ = USER: روند, با روند, امتداد, در امتداد, روندی صعودی
GT
GD
C
H
L
M
O
true
/truː/ = ADJECTIVE: درست, واقعی, حقیقی, صحیح, راستین, راست, ثابت, راستگو, فریور;
VERB: ثابت یاحقیقی کردن;
USER: درست, واقعی, حقیقی, صحیح, راستین
GT
GD
C
H
L
M
O
turn
/tɜːn/ = NOUN: نوبت, گردش, چرخش, پیچ, چرخ, تغییر جهت, پیچ و خم, تمایل;
VERB: گرداندن, تبدیل کردن, چرخیدن, پیچاندن;
USER: نوبت, به نوبه خود, به نوبه, چرخش, نوبه خود به
GT
GD
C
H
L
M
O
two
/tuː/ =
USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
uh
/ɜː/ = USER: آه, اوه, بودیم, خدای من, بودیم و
GT
GD
C
H
L
M
O
units
/ˈjuː.nɪt/ = NOUN: واحد, یگان, یک, یکه, شمار, یک دستگاه, عده, عدد فردی;
USER: واحد, واحدهای, واحد های, واحدها, واحد در
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
upwards
/ˈʌp.wədz/ = ADVERB: بطرف بالا, بالایی, روببالا, روبترقی;
USER: بطرف بالا, سمت بالا, به سمت بالا, به بالا, به طرف بالا
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
uses
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت, منفعت, اطلاق, تمرین, خاصیت;
USER: با استفاده از, استفاده, استفاده از, استفاده می, استفاده میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
using
/juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
variability
/ˈveə.ri.ə.bl̩/ = NOUN: تغییر پذیری;
USER: تغییر پذیری, تنوع, تغییرپذیری, تغییرات, تنوع را
GT
GD
C
H
L
M
O
variable
/ˈveə.ri.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: متغیر, تغییر پذیر, بی ثبات, بی قرار, پر از تنوعات, بی وفا;
NOUN: متغیر;
USER: متغیر, متغییر, متغیر را, متغیر است, متغیر به
GT
GD
C
H
L
M
O
ve
/ -v/ = USER: ام, ایم, درک, کرده اید, اید
GT
GD
C
H
L
M
O
very
/ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی;
ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی;
USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
visit
/ˈvɪz.ɪt/ = NOUN: بازدید, دیدار, عیادت;
VERB: دیدن کردن از, ملاقات کردن, زیارت کردن, عیادت کردن, دید و بازدید کردن, سر زدن, خدمت کسی رسیدن;
USER: بازدید, دیدار, مراجعه, بازدید از, مراجعه کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
want
/wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری;
VERB: خواستن, نداشتن, محتاج بودن, لازم داشتن, نیازمند بودن به, کم داشتن, فاقد بودن, کسر داشتن;
USER: خواست, خواهید, می خواهید, می خواهم, می خواهند
GT
GD
C
H
L
M
O
warehouses
/ˈweə.haʊs/ = NOUN: انبار کالا, مخزن, انبار گمرک, مکان انباره, بارخانه, محل تخلیه کالا از واگن وبارگیری ان در کشتی;
USER: انبارها, انبار, انبارهای, انبارها را, انبارها در
GT
GD
C
H
L
M
O
was
/wɒz/ = VERB: بود;
USER: بود, شد, بوده است, شده بود
GT
GD
C
H
L
M
O
way
/weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک;
USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
wear
/weər/ = NOUN: پوشاک;
VERB: پوشیدن, پوشاندن, ملبس شدن, در بر کردن, بر سر گذاشتن, پاکردن, دوام کردن;
USER: پوشیدن, پوشند, می پوشند, پوشیدن دارم, را می پوشند
GT
GD
C
H
L
M
O
weather
/ˈweð.ər/ = NOUN: هوا, اب و هوا, تغییر فصل;
VERB: تحمل یا برگزار کردن, باد دادن, در معرض هوا گذاشتن;
USER: هوا, آب و هوا, آب و هوای, آب و هوایی, وضعیت آب و هوا
GT
GD
C
H
L
M
O
website
/ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی;
USER: سایت اینترنتی, وب سایت, سایت, وب سایت های, وب سایت را
GT
GD
C
H
L
M
O
well
/wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست;
ADVERB: خوب, بخوبی, خوش;
NOUN: چاه, خیر, چشمه;
USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به
GT
GD
C
H
L
M
O
what
/wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط;
ADVERB: چگونه;
USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه
GT
GD
C
H
L
M
O
whatever
/wɒtˈev.ər/ = ADJECTIVE: هر چه;
PRONOUN: هر چه, هر انچه, انچه;
CONJUNCTION: هر قدر;
ADVERB: ابدا;
USER: هر چه, هر, هر آنچه, هر آنچه که, هر چیز دیگری
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
while
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه;
ADVERB: تاموقعی که;
VERB: گذراندن;
USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
who
/huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی;
USER: که, است که, که به, که در, چه کسی
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
within
/wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی;
PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی;
USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
won
/wʌn/ = NOUN: وان;
USER: وون, برنده, موفق به کسب, به دست آورد, برنده شد
GT
GD
C
H
L
M
O
years
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به
GT
GD
C
H
L
M
O
yellow
/ˈjel.əʊ/ = ADJECTIVE: زرد, اصفر, ترسو, عسلی;
NOUN: زردی, زرده تخم مرغ;
USER: زرد, زرد از داور, زرد رنگ, رنگ زرد
GT
GD
C
H
L
M
O
yet
/jet/ = ADVERB: هنوز, در عین حال, با اینحال, تا کنون, باز هم, تاحال, تا ان زمان, تا انوقت;
CONJUNCTION: ولی;
USER: هنوز, در عین حال, رتبهدهی نشده است, رتبهدهی نشده, هنوز به
GT
GD
C
H
L
M
O
you
/juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها;
USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در
GT
GD
C
H
L
M
O
your
/jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی;
USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در
315 words